آیه 2 سوره مجادله
<<1 | آیه 2 سوره مجادله | 3>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
کسانی از شما که با زنان خود ظهار کنند آنها مادر حقیقی شوهران نخواهند شد بلکه مادر ایشان جز آن که آنها را زاییده نیست و این مردم سخنی ناپسند و باطل میگویند، و خدا را عفو و بخشش بسیار است.
کسانی از شما که با زنان خود «ظهار» می کنند [یعنی بر پایه فرهنگ جاهلی می گویند: تو نسبت به من به منزله مادرم هستی، پس آمیزش با تو بر من حرام ابدی است] زنانشان مادرانشان نیستند، مادرانشان فقط زنانی هستند که آنان را زاده اند، و آنان بی تردید سخنی ناپسند و دروغ می گویند و مسلماً خدا بسیار باگذشت و بسیار آمرزنده است.
از ميان شما كسانى كه زنانشان را «ظهار» مىكنند [و مىگويند: پشت تو چون پشت مادر من است] آنان مادرانشان نيستند. مادران آنها تنها كسانىاند كه ايشان را زادهاند، و قطعاً آنها سخنى زشت و باطل مىگويند، و[لى] خدا مسلماً درگذرنده آمرزنده است.
از ميان شما كسانى كه زنانشان را ظِهار مىكنند بدانند كه زنانشان مادرانشان نشوند؛ مادرانشان فقط زنانى هستند كه آنها را زاييدهاند، و سخنى ناپسند و دروغ است كه مىگويند. و خدا از گناهان درگذرنده است و آمرزنده است.
کسانی که از شما نسبت به همسرانشان «ظهار» میکنند (و میگویند: «أَنتِ عَلیَّ کَظهَرِ أُمّی = تو نسبت به من بمنزله مادرم هستی»)، آنان هرگز مادرانشان نیستند؛ مادرانشان تنها کسانیاند که آنها را به دنیا آوردهاند! آنها سخنی زشت و باطل میگویند؛ و خداوند بخشنده و آمرزنده است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- يظاهرون: ظهار و مظاهره آنست كه: كسى به زنش گويد: «انت على كظهر امّى» تو بر من مانند پشت مادرم هستى اين در ميان عرب طلاق بود، اگر اين كلمه را مىگفت زن بر او حرام مىشد. ظهر به معنى پشت مىباشد.
- زور: دروغ. سخن منحرف از حق. سخن باطل. اين در صورتى است كه از باب علم يعلم و كرم يكرم باشد و از باب نصر ينصر به معنى قصد است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ «2»
كسانى از شما (مردان) كه نسبت به همسرانشان ظهار مىكنند، (بدانند كه) آنها مادرانشان (نمىشوند و) نيستند. مادرانشان كسانى هستند كه آنها را متولّد كردهاند و آنان (بر اساس عادت جاهلى) سخن ناپسند و باطل مىگويند و البتّه خداوند بسيار با گذشت و آمرزنده است.
نکته ها
در توضيح آيه قبل بيان شد كه در زمان جاهليّت، ظهار، نوعى جدايى و طلاق بود كه با گفتن جملهاى بدين مضمون: «همخوابى با تو مثل همخوابى با مادرم است» صورت مىپذيرفت. اسلام اين نوع طلاق را تحريم و مرد را در صورت انجام دادن آن، موظّف به پرداخت كفاره كرد.
كلمه «زور» به معناى سخن باطل و دروغ است.
كسانىكه قبل از نزول اين آيه، ظهار كرده بودند مورد عفو الهى قرار گرفتند. «إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»
پیام ها
1- يكى از رسالتهاى انبيا، برداشتن خرافات و سنّتهاى غلط ميان مردم است.
الَّذِينَ يُظاهِرُونَ ...
2- يكى از ظلمهايى كه دوران جاهلى در حق زن روا مىداشت، قانون ظهار بود كه اسلام آن را لغو و براى ارتكاب آن جريمه سنگين تعيين كرد. يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ... لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ
3- مبارزه با خرافات و عادات و سنّتهاى غلط، بايد منطقى و مستدل باشد. «ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ»
جلد 9 - صفحه 501
4- گاهى يك نالهى به حق، به يك جريان نجات بخش منجر مىشود. تَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ ... إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ
5- زشتگويى و زورگويى، سيره مستمرّ جاهليّت بوده است. لَيَقُولُونَ مُنْكَراً ...
6- براى هر كارى راهى شرعى و قانونى است، راه جدا شدن زن و مرد از يكديگر طلاق است، آن هم با مراعات قوانين و حقوق هر دو، ولى جدا شدن از طريق ظهار و هر راه نامشروع ديگر، منكر و باطل است. «لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً»
7- خداوند، هم گناهان را مىبخشد و هم چشمپوشى مىكند. «لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»
8- گناه هر چند بزرگ باشد، عفو الهى قابل ترديد نيست. لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً ... لَعَفُوٌّ غَفُورٌ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِي وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ «2»
الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ: آنانكه ظهار كنند از شما، مِنْ نِسائِهِمْ: از زنان خود، يعنى گويند به زن خود كه: تو بر من چون پشت مادر منى، ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ: نيستند آن زنان ايشان در حقيقت مادرهاى ايشان، چه ميان اين زنان و مادرهاى ايشان مباينتى عظيم است و به گفتن اين كلمه، مادر ايشان نمىشوند. پس تعليل نفى مشابهات زوجات به امهات فرمايد به اينكه: إِنْ أُمَّهاتُهُمْ: نيستند مادرهاى ايشان، إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ: مگر زنانى كه زادهاند ايشان را، پس در حرمت به مثابه ايشان نيستند مگر زنانى كه حق تعالى ملحق به ايشان گردانيده از ازواج پيغمبر و مرضعات، پس معلوم شد كه به سبب تشبيه مذكور، زوجه، مادر نمىشود حقيقتا.
بيان: «ظهار» در جاهليت، حرمت ابديه بود، و شريعت اسلام حكم آن را تغيير داده، و مقرر فرمود موجب تحريم زوجه مظاهره، و لزوم كفاره به عود، و احكام آن مفصلا در رسائل عمليه باشد، مراجعه شود.
(وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ: و بدرستى كه مردان مظاهر، هر آينه مىگويند: مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ: انكار كرده شده از سخن، يعنى سخن ناشناخته و نادانسته در شرع، چه احكام شرعيه منكر آنست، وَ زُوراً: و دروغ و باطل و منحرف از حق، زيرا
جلد 13 - صفحه 58
هرگز زوجه مادر نباشد، وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ: و بدرستى كه خداى تعالى هر آينه عفوكننده است مر گناه توبهكنندگان را از اين قول، و بسيار بسيار آمرزنده است ايشان را به ايجاب كفاره.
تبصره: ظهار در عرف فقهاى اماميه، تشبيه زوجه دائمه يا منقطعه است بنابر قول قوى به مادر يا يكى از محرمات نسبيه يا رضاعيه، و صيغه آن «انت علىّ كظهر امّى» است؛ باقى احكام راجع به مسائل عمليه است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها وَ تَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ «1» الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِي وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ «2» وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «3» فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ «4»
إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كُبِتُوا كَما كُبِتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ قَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ بَيِّناتٍ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ «5»
ترجمه
بتحقيق شنيد خدا گفتار زنى را كه مجادله ميكرد با تو در امر شوهرش و شكايت مينمود از ابتلاى خود بخدا و خدا ميشنود گفتگوى شما را با يكديگر همانا خدا شنواى بينا است
آنانكه ظهار ميكنند از شما مسلمانان از زنانشان نيستند آنها مادرانشان نباشند مادران آنان مگر زنانى كه زادند آنها را و همانا آنها ميگويند ناپسندى از گفتار و دروغى را و همانا خدا هر آينه عفو كننده آمرزنده است
و آنانكه ظهار ميكنند از زنهاشان پس برمىگردند از آنچه گفتند پس بر آنها است آزاد كردن بندهاى پيش از آنكه بهم رسند آن دو اين است كه پند داده ميشويد بآن و خدا بآنچه ميكنيد آگاه است
پس كسى كه نيابد بنده را پس بر او است روزه دو ماه پى در پى پيش از آنكه بهم رسند آن دو پس كسيكه نتواند پس بر او است طعام دادن شصت مسكين اين براى آنست كه ايمان بياوريد بخدا و پيغمبرش و اينها حكمهاى معيّن خدا است و براى كافران عذابى است دردناك
همانا آنان كه مخالفت و عناد ميكنند با خدا و پيغمبرش خوار و ذليل شدند همچنانكه خوار و ذليل شدند آنانكه بودند پيش از آنها و بتحقيق نازل كرديم آيات ظاهرات و
جلد 5 صفحه 157
معجزات باهرات را و براى كافران عذابى است خوار كننده.
تفسير
قمى ره نقل فرموده سبب نزول اين سوره آن بود كه اول كسى كه در اسلام ظهار نمود مردى بود كه او را اوس بن صامت ميخواندند از جماعت انصار و پيرمرد بود پس غضب نمود بر عيال خود روزى و گفت بآن زن تو بر من مانند پشت مادر منى پس پشيمان شد از اين و معمول در زمان جاهليّت آن بود كه اگر مردى چنين سخنى را بعيال خود ميگفت آن زن بر او حرام مؤبّد ميشد پس اوس بعيال خود كه خوله نام داشت گفت ما اين سخن را موجب حرمت ميدانستيم در زمان جاهليّت و خدا ما را موفق باسلام فرمود پس برو خدمت پيغمبر و سؤال كن از حكم آن پس خوله خدمت آنحضرت رسيد و عرضه داشت پدر و مادرم فداى تو باد اى پيغمبر خدا همانا اوس بن صامت شوهر و پدر اولاد و پسر عموى من است و بمن گفته تو بر من مانند پشت مادر منى و ما اين را در جاهليّت موجب حرمت ميدانستيم و فعلا ببركت وجود تو موفق باسلام شديم پس خداوند اين سوره را نازل فرمود و در فقيه از امام صادق عليه السّلام اين معنى را نقل نموده بعلاوه آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در جواب آن زن فرمود گمان ميكنم كه حرام شدى بر شوهر خود پس آن زن دست بدعا برداشت و گفت شكايت ميكنم بخدا از فراق شوهر خود پس نازل شد يا محمّد قد سمع اللّه تا قول خداوند لعفوّ غفور پس نازل شد كفّاره اين قول و خدا فرمود الّذين يظاهرون من نسائهم تا عذاب اليم و در كافى از امام باقر عليه السّلام اين معنى تأييد شده با تفاوت آنكه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم در جواب آن زن فرمود تاكنون راجع باين موضوع حكمى بر من نازل نشده و نميخواهم از كسانى باشم كه سؤال ميكنند و خود را بزحمت مىاندازند و اضافات ديگرى كه حاجت بذكر آنها نيست جز آنكه مستفاد از اين حديث آنست كه آن زن بر آن مرد بدون كفّاره بعد از نزول آيه اول و دوم حلال شد ولى چون خدا نميخواست اهل ايمان مرتكب اين امر شوند آيه سوم را نازل فرمود و مراد از يعودون لما قالوا عود مسلمانان بقولى است كه از آن مرد مسلمان صادر شده بود ولى در مجمع نسبت بائمه هدى عليهم السلام داده كه مراد بعود اراده نقض قول خود است از كسيكه ظهار نموده چون وطى جائز نيست
جلد 5 صفحه 158
مگر بعد از كفّاره و بيشتر عود را بمعناى پشيمانى از عمل سابق و اراده نزديكى با زن خود گرفتهاند و در هر حال مفاد آيات شريفه آنست كه شنيد خداوند قول آن زنى را كه گفتگو و مجادله مينمود با تو در امر شوهر خود چون گفتهاند خيلى اصرار و الحاح نمود تا موفق بمرام خود شد و شكايت مينمود بسوى خدا از ابتلاء خود چون اشتكاء شكايت از گرفتارى خود است نه از غير بخلاف شكايت كه از عمل غير است چنانچه در مجمع نقل شده و خدا ميشنود محاوره و گفتگوى پيغمبر خود و آن زن را كه با يكديگر ردّ و ايراد مينمودند و البته خدا هم ميشنود اقوال را و هم ميبيند احوال را آن كسانى كه ميگويند بزنهاشان تو بر من مانند پشت مادر منى آن زنها مادران واقعى آنها نيستند مادران حقيقى آنان نباشند مگر زنانى كه آنها را زائيدهاند آنان سخن ناپسند و منكر و دروغ و باطلى ميگويند ولى خداوند چون عفوّ و غفور است از گناهان گذشته آنها گذشته و آنان را آمرزيده است و آن كسانيكه ظهار مينمايند از زنهاشان يعنى آن سخن منكر دروغ را ميگويند پس عود ميكنند بآنچه گفتند يا رجوع مينمايند از آن بدو معنائى كه ذكر شد بر عهده آنان است آزاد نمودن يك بنده براى كفاره آن گناه و حلّيّت آن زن ثانيا بر آنان پيش از آنكه دستشان بهم برسد و مقاربت نمايند اين حكم كفّاره كه بر مسلمانان فرض شد موجب مرتدع شدن آنان از اين عمل و پند گرفتن بآن حكم است و كسيكه نيابد بندهئى را و متمكّن نباشد از آزاد نمودن آن پس بايد دو ماه هلالى متوالى روزه بگيرد يا اقلّا يك ماه و يكروز متوالى روزه بگيرد و بقيّه را متفرّقا يا متواليا انجام دهد پيش از آنكه دستشان بهم برسد و كسيكه متمكّن از روزه نباشد براى مرض و غيره مانند عطش و ضعف مفرط پس بايد شصت نفر فقير را اطعام نمايد تا سير شوند يا نفرى يك چارك گندم يا جو يا برنج و امثال اينها بآنها بدهد تا آن زن بر او حلال شود و وجوب اين كفّاره مرتّبه براى آنست كه مسلمانان عملا تصديق نمايند خدا و پيغمبر او را باطاعت احكام اسلام و ترك رسوم جاهليّت اين احكام ظهار و كفاره آن حدود و موازين مقرّره الهيّه است كه از آن نبايد تعدّى و تجاوز نمود و براى كسانيكه منكر احكام دين شوند و قبول ننمايند عذاب اليم جهنّم است آنچه ذكر
جلد 5 صفحه 159
شد اجمالى بود از احكام ظهار و كفاره آن و در تفصيل و تبيين آن بايد بكتب فقهيه مراجعه نمود و معلوم است كسانيكه با خدا و پيغمبر او مخالفت و معاندت نمايند و سرپيچى از احكام اسلام كنند بهلاكت و ذلّت دچار شوند مانند اقوام سابقه كه مخالفت با انبيا نمودند و بخوارى هلاك شدند و خداوند براى اثبات صدق پيغمبر خاتم و صحّت احكامش ادلّه و براهين واضح و روشنى اقامه فرموده كه جاى شبهه و ترديد براى كسيكه بديده انصاف در آنها نظر كند باقى نميماند و براى كفارى كه تكبّر از قبول دين اسلام و احكام آن نمودهاند در آخرت عذابى است كه آنان را از تكبّر بيرون ميآورد و خوار و ذليل مينمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنكُم مِن نِسائِهِم ما هُنَّ أُمَّهاتِهِم إِن أُمَّهاتُهُم إِلاَّ اللاّئِي وَلَدنَهُم وَ إِنَّهُم لَيَقُولُونَ مُنكَراً مِنَ القَولِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ «2»
كساني که ظهار ميكنند از زنهاي خود نيستند آنها مادران آنها نيست مادران آنها مگر زنهايي که زائيدهاند آنها را و محقّقا اينها هر آينه ميگويند قول منكر و بيجا و بيموقع. که از اينکه آيه استفاده ميشود که حرام است ظهار و نبايد ظهار كرد و زن بر شوهر حرام نميشود سپس خداوند كفاره اينکه معصيت را بيان ميفرمايد چنانچه بسياري از معاصي هست که كفاره دارد مثل افطار شهر رمضان که اگر به حرام باشد كفاره جمع دارد و اگر به حلال باشد مخير در يكي از كفارات ثلاث است و در خصوص جماع به تكرار او كفاره مكرر ميشود و مثل كفاره قتل عمدي يا خطايي حتي قتل بعض كفار و مثل كفاره خلف نذر يا عهد يا يمين و غير اينها که در فقه يك كتاب كتاب كفارات بيان شده ميفرمايد وَ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ خداوند عفو ميفرمايد و ميگذرد از اينکه معصيت اگر از روي جهل و ناداني باشد يا به دادن كفاره از گناه ميگذرد و عفو ميفرمايد که اصلا معني كفاره كفاره از گناه است که تكفير ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 2)- سپس به سراغ بیان حکم ظهار میرود و به عنوان مقدمه ریشه این عقیده خرافی را با جملههای کوتاه و قاطع در هم میکوبد، میفرماید: «کسانی از شما که نسبت به همسرانشان ظهار میکنند (و میگویند: انت علیّ کظهر امّی تو نسبت به من به منزله مادرم هستی) آنان هرگز مادرانشان نیستند، مادرانشان تنها کسانی هستند که آنها را به دنیا آوردهاند»! (الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ).
ج5، ص118
مادر و فرزند بودن چیزی نیست که با سخن درست شود، یک واقعیت عینی خارجی است که هرگز از طریق بازی با الفاظ حاصل نمیشود.
و به دنبال آن میافزاید: «آنها سخنی زشت و باطل میگویند» (وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً).
مطابق این آیه «ظهار» عملی است حرام و منکر، ولی از آنجا که تکالیف الهی اعمال گذشته را شامل نمیشود، و از لحظه نزول حاکمیت دارد، در پایان آیه میفرماید: «و خداوند بخشنده و آمرزنده است» (وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ). هم میبخشد و هم میپوشاند.
بنابر این اگر مسلمانی قبل از نزول این آیات مرتکب این عمل شده نباید نگران باشد، خداوند او را میبخشد.
اما به هر حال مسأله کفّاره به قوت خود باقی است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص54
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم